[صفت]

inevitable

/ɪˈnɛvətəbəl/
غیرقابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inevitable] [حالت عالی: most inevitable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجتناب‌ناپذیر حتمی

مترادف و متضاد unavoidable
  • 1.It was an inevitable consequence of the decision.
    1. آن یک پیامد حتمی (آن) تصمیم بود.
  • 2.We were going so fast that the collision was inevitable.
    2. ما آن‌قدر سریع می‌رفتیم که تصادف اجتناب‌ناپذیر بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان