Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ذاتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
inherent
/ɪnˈhɪrənt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ذاتی
نهادینه، درونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذاتی
مترادف و متضاد
inborn
intrinsic
1.an inherent weakness in the design of the machine
1. ضعفی درونی در طراحی ماشین
2.Violence is inherent in our society.
2. خشونت در جامعه ما نهادینه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
inhaler
inhale
inhalation
inhabited
inhabitant
inherently
inherit
inherit a fortune
inherit money
inheritable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان