[صفت]

inhibited

/ɪnˈhɪbətɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inhibited] [حالت عالی: most inhibited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم‌رو خجالتی

  • 1.Boys are often more inhibited than girls about discussing their problems.
    1. پسرها معمولاً در مورد صحبت کردن درباره مشکلاتشان از دخترها کم‌روتر هستند.

2 شرمگین شرمنده، شرمسار

  • 1.No one should feel inhibited from taking part in the show.
    1. هیچکس نباید از شرکت کردن در (این) برنامه شرمنده شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان