Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منع
2 . کمرویی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
inhibition
/ˌɪnhɪˈbɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منع
بازداری، جلوگیری
مترادف و متضاد
hindrance
restraint
the inhibition of growth
منع از رشد
2
کمرویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حجب
رودربایستی
مترادف و متضاد
shyness
تصاویر
کلمات نزدیک
inhibited
inhibit
inheritor
inheritance tax
inheritance
inhibitor
inhospitable
inhuman
inhumane
inhumanity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان