Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حل نشدنی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
insoluble
/ɪnˈsɑːljəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insoluble]
[حالت عالی: most insoluble]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حل نشدنی
نامحلول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غیر قابل حل
لاینحل
مترادف و متضاد
insolvable
1.The problem seemed insoluble.
1. مسئله ظاهرا حل نشدنی بود.
2.These chemicals are practically insoluble in water.
2. این مواد شیمیایی عملا در آب نامحلول هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
insolent
insolence
insistently
insistent
insistence
insolvency
insolvent
insomnia
insomniac
insouciance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان