[صفت]

insolent

/ˈɪnsələnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insolent] [حالت عالی: most insolent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌ادب جسور، گستاخانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: وقیح
مترادف و متضاد arrogant impertinent rude polite
  • 1.the girl had been continually insolent.
    1. آن دختر، پیوسته بی‌ادب بوده است.
  • 2.the insolent tone of his voice
    2. لحن گستاخانه صدای او
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان