[اسم]

inspection

/ɪnˈspɛkʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازرسی تفتیش، بررسی، بازدید

  • 1.Her passport seemed legitimate, but on closer inspection, it was found to have been altered.
    1. گذرنامه‌اش قانونی به‌نظر می‌رسید، اما با بررسی دقیق‌تر معلوم شد که دستکاری شده‌است.
  • 2.The police made an inspection of the house.
    2. پلیس، (آن) خانه را بازرسی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان