[فعل]

to inspire

/ɪnˈspaɪr/
فعل گذرا
[گذشته: inspired] [گذشته: inspired] [گذشته کامل: inspired]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترغیب کردن تشویق کردن، انگیزه بخشیدن

مترادف و متضاد encourage
to inspire somebody to do something
کسی را به انجام کاری ترغیب کردن
  • A teacher at school had inspired Sam to become an actor.
    معلمی در مدرسه "سم" را به هنرپیشه شدن ترغیب کرده بود.

2 موجب شدن ایجاد کردن

to inspire somebody to something
موجب انجام کاری توسط کسی شدن
  • His superb play inspired the team to a thrilling 5–0 win.
    بازی فوق‌العاده او موجب شد تیم به برد شگفت‌انگیز 5-0 دست یابد.
to inspire something (in somebody)
چیزی ایجاد کردن (در کسی)
  • He inspires great loyalty in his staff.
    او (حس) وفاداری زیادی در کارکنانش ایجاد می‌کند.

3 الهام بخشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: الهام بخشیدن
to be inspired by something
از چیزی الهام گرفته شدن
  • 1. His paintings were clearly inspired by Monet’s work.
    1. نقاشی‌های او آشکارا الهام گرفته از آثار مونه بودند.
  • 2. The choice of decor was inspired by a trip to India.
    2. انتخاب دکوراسیون از سفری به هند الهام گرفته شده بود.
to inspire somebody (with something)
به کسی (با چیزی) الهام بخشیدن
  • The landscape inspired Hardy to write this fine poem.
    آن منظره، به "هاردی" الهام بخشید تا این شعر ناب را بنویسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان