Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ناکافی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
insufficient
/ɪnsəˈfɪʃənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insufficient]
[حالت عالی: most insufficient]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناکافی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کم
مترادف و متضاد
sufficient
insufficient to do something
ناکافی برای انجام کاری
His salary is insufficient to meet his needs.
حقوق او برای برآورده کردن نیازهای او ناکافی است.
insufficient time
زمان ناکافی
We were given insufficient time to complete the report.
برای کامل کردن آن گزارش، به ما زمان ناکافی داده شد.
insufficient for something
ناکافی برای چیزی
تصاویر
کلمات نزدیک
insufferable
insubstantial
insubordination
insubordinate
instrumentation
insufficiently
insular
insularity
insulate
insulated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان