Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مصاحبهکننده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
interviewer
/ˈɪntərˌvjuər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مصاحبهکننده
مصاحبهگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مصاحبهکننده
1.The interviewer asked me why I wanted the job.
1. آن مصاحبهکننده از من پرسید (که) چرا آن کار را میخواهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
interviewee
interview somebody
interview
interventionist
interventionism
interweave
intestate
intestinal
intestinal worm
intestine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان