[اسم]

interviewer

/ˈɪntərˌvjuər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصاحبه‌کننده مصاحبه‌گر

معادل ها در دیکشنری فارسی: مصاحبه‌کننده
  • 1.The interviewer asked me why I wanted the job.
    1. آن مصاحبه‌کننده از من پرسید (که) چرا آن کار را می‌خواهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان