Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
intoxicated
/ɪnˈtɑːksɪkeɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intoxicated]
[حالت عالی: most intoxicated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مست
از خود بیخود شده، در حالت مستی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نشئه
مست
کیفور
1.He was arrested for driving while intoxicated.
1. او به خاطر رانندگی در حالت مستی دستگیر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
intoxicant
intolerant
intolerable
intimidation
intimidating
intransigent
intravenous
intravenously
intrepid
intricate
کلمات نزدیک
intoxicant
intone
intonation
intolerant
intolerance
intoxicating
intoxication
intracity
intractable
intragroup
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان