[صفت]

intolerant

/ɪnˈtɑlərənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intolerant] [حالت عالی: most intolerant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعصب کوته فکر، بی گذشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنگ‌نظر
مترادف و متضاد bigoted narrow-minded
  • 1.Sophia was intolerant in religious matters.
    1. "سوفیا" در مسائل مذهبی متعصب بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان