Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بررسی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to investigate
/ɪnˈvestɪɡeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: investigated]
[گذشته: investigated]
[گذشته کامل: investigated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بررسی کردن
تحقیق کردن، بازرسی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازرسی کردن
بررسی کردن
تحقیق کردن
1.Police are investigating possible links between the murders.
1. پلیس دارد ارتباطات محتمل بین قتلها را بررسی میکند.
2.Police are investigating what happened.
2. پلیس دارد اتفاقی که افتادهاست را بررسی میکند.
3.The FBI has been called in to investigate.
3. به افبیآی خبر داده شد تا برای تحقیق وارد شود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
invest
inverted comma
inverted
invertebrate
invert
investigation
investigator
investing
investiture
investment
کلمات نزدیک
invest money in the stock market
invest
inverted snobbery
inverted commas
inverted
investigate a crime
investigation
investigative
investigative journalism
investigator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان