[فعل]

to investigate

/ɪnˈvestɪɡeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: investigated] [گذشته: investigated] [گذشته کامل: investigated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بررسی کردن تحقیق کردن، بازرسی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازرسی کردن بررسی کردن تحقیق کردن
  • 1.Police are investigating possible links between the murders.
    1. پلیس دارد ارتباطات محتمل بین قتل‌ها را بررسی می‌کند.
  • 2.Police are investigating what happened.
    2. پلیس دارد اتفاقی که افتاده‌است را بررسی می‌کند.
  • 3.The FBI has been called in to investigate.
    3. به اف‌بی‌آی خبر داده شد تا برای تحقیق وارد شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان