Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسی را به بیرون (رستوران، سینما و...) دعوت کردن (بهمنظور قرار عاشقانه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to invite out
/ɪnˈvaɪt aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: invited out]
[گذشته: invited out]
[گذشته کامل: invited out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کسی را به بیرون (رستوران، سینما و...) دعوت کردن (بهمنظور قرار عاشقانه)
1.I invited Jane out for dinner.
1. من "جین" را برای بیرون شام خوردن دعوت کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
invite
invitation
invisible
invincible
invidia
invitee
invoice
involuntarily
involve
involvement
کلمات نزدیک
invite in
invite back
invite around
invite along
hot up
invite up
what the fuck
jumble up
jump out at
keep at
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان