Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوارکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
jockey
/ˈʤɑki/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوارکار
اسبسوار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوارکار
1.Which jockey will be riding tomorrow?
1. کدام سوارکار فردا اسبسواری خواهد کرد؟
a champion jockey
یک سوارکار قهرمان
تصاویر
کلمات نزدیک
jobseeker
jobless
jobbing
job-sharing
job-share
jockstrap
jocose
jocular
jocularity
jocund
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان