[جمله]

keep one's head

/kip wʌnz hɛd/

1 دستپاچه نشدن خونسردی خود را حفظ کردن

مترادف و متضاد stay calm
  • 1.Everyone tried to keep their head during the fire at the hotel.
    1. همه سعی کردند خونسردی خود را موقع آتش سوزی در هتل حفظ کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان