[فعل]

to keep back

/kip bæk/
فعل گذرا
[گذشته: kept back] [گذشته: kept back] [گذشته کامل: keep back]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عقب نگه داشتن عقب ماندن

  • 1.The police struggled to keep the crowd back.
    1. پلیس تلاش کرد جمعیت را عقب نگه دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان