[جمله]

keep an eye on

/kip ən aɪ ɑn/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چشم از چیزی برنداشتن از چیزی مواظبت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پاییدن مراقب بودن
informal
مترادف و متضاد watch over
  • 1.He can be very dangerous. Always keep an eye on him.
    1. او می‌تواند خیلی خطرناک باشد. هیچوقت چشم از او برندار.
  • 2.I asked my aunt to keep an eye on our apartment when we went away for our holiday.
    2. من از خاله‌ام خواستم وقتی ما برای تعطیلات به مسافرت می‌رویم تا از آپارتمان ما مواظبت کند.
  • 3.They have been keeping an eye on the volcano day and night for more than a year.
    3. آنها بیشتر از یک سال است که روز و شب چشم از این آتشفشان برنداشته‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان