[فعل]

to key in

/ki ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: keyed in] [گذشته: keyed in] [گذشته کامل: keyed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (با صفحه کلید) وارد کردن (به کامپیوتر)

to key something in
چیزی را وارد کردن
  • 1. I've got all the data but it still needs to be keyed in.
    1. همه داده‌ها را دارم، اما هنوز باید وارد (کامپیوتر) شوند.
  • 2. Key in your password.
    2. رمز عبور خود را وارد کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان