Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرحال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
kicking
/ˈkɪkɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرحال
سر و مر و گنده
1.He really was alive and kicking.
1. او واقعا سرحال و سرزنده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
kick up
kick the bucket
kick out
kick off
kick in
kid
kidnap
kidnaper
kidnapper
kidney
کلمات نزدیک
kicker
kickball
kickback
kick-off
kick-boxing
kickoff
kicks
kickstand
kid
kid leather
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان