[فعل]

to lambaste

/ˌlæmˈbæst/
فعل گذرا
[گذشته: lambasted] [گذشته: lambasted] [گذشته کامل: lambasted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به باد انتقاد گرفتن (گفتاری) سخت کتک زدن (جسمی)

مترادف و متضاد attack beat castigate criticize
  • 1.The critic lambasted the movie in her article.
    1. آن منتقد، آن فیلم را در مقاله اش به باد انتقاد گرفت.
  • 2.the manager fiercely lambasted his team.
    2. آن مدیر، تیم خود را به شدت به باد انتقاد گرفت.
  • 3.the teacher lambasted his pupil.
    3. آن معلم، شاگردش را سخت کتک زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان