Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چمن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lawn
/lɔːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چمن
علفزار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چمن
1.In summer we have to mow the lawn twice a week.
1. در تابستان ما مجبوریم هفتهای دوبار چمن را چمن زنی کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
lawman
lawmaking
lawmaker
lawlessness
lawless
lawn tennis
lawnmower
lawrence
lawson
lawsuit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان