Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خوشفرم
2 . (گوشت) لخم
3 . خم شدن
4 . تکیه دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
lean
/liːn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: leaner]
[حالت عالی: leanest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوشفرم
لاغر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لاغر
قلمی
approving
مترادف و متضاد
slim
thin
fat
1.He was tall, lean and handsome.
1. او بلندقد، لاغر و خوشتیپ بود.
a lean, muscular body
بدنی خوشفرم و عضلهای
2
(گوشت) لخم
بدون چربی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لخم
مترادف و متضاد
non-fatty
unfatty
fatty
a lean, tender piece of beef
تکهای گوشت گاو نرم و بدون چربی
[فعل]
to lean
/liːn/
فعل گذرا
[گذشته: leaned]
[گذشته: leaned]
[گذشته کامل: leaned]
صرف فعل
3
خم شدن
مترادف و متضاد
bend
slant
sway
1.She leaned out of the window and waved.
1. از پنجره به بیرون خم شد و دست تکان داد.
4
تکیه دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکیه دادن
یله دادن
مترادف و متضاد
recline
rest
to lean something against something
چیزی را به چیزی تکیه دادن
Lean your bike against the wall.
دوچرخهات را کنار دیوار [به دیوار] تکیه بده.
to lean against something
به چیزی تکیه داده شدن
A shovel was leaning against the wall.
یک بیل به دیوار تکیه داده شده بود.
to lean on something
به چیزی تکیه دادن
She walked slowly, leaning on her son's arm.
او بهآرامی راه رفت، در حالی که به بازوی پسرش تکیه داده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
leaky
leaked document
leakage
leak
leah
lean on
lean over
lean towards
lean-to
leaning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان