Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کند شدن
2 . بند آمدن
3 . کم آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to let up
/lɛt ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: let up]
[گذشته: let up]
[گذشته کامل: let up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کند شدن
کم شدن، از شدت چیزی کاسته شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
از شدت افتادن
informal
1.The pain finally let up.
1. درد بالاخره کم شد.
2
بند آمدن
قطع شدن، متوقف شدن
informal
1.The rain let up.
1. باران بند آمد.
2.When the rain lets up we'll go for a walk.
2. وقتی باران بند بیاید، برای پیادهروی (بیرون) خواهیم رفت.
3
کم آوردن
دست از تلاش برداشتن
informal
1.We mustn't let up now.
1. ما نباید الان کم بیاوریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
let on
let off
let loose
let in
let go
lethal
lethargic
lethargically
letter
letter box
کلمات نزدیک
let the meat simmer for two hours.
let the green grow under one's feet
let the cat out of the bag
let the butter melt.
let something roll off one's back
let yourself in for
let's
let's camp in a shady place.
let's climb as far as that waterfall.
let's go to the new hamburger place for lunch.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان