Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از تب و تاب افتادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to level off
/ˈlɛvəl ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: leveled off]
[گذشته: leveled off]
[گذشته کامل: leveled off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از تب و تاب افتادن
1.Sales have leveled off after a period of rapid growth.
1. فروش بعد از یک بازه رشد سریع از تب و تاب افتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
level crossing
level
levee
leukemia
leucocyte
level playing-field
level with
level-headed
lever
leverage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان