Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کبد (کالبدشناسی)
2 . گوشت جگر (حیوانات)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
liver
/ˈlɪvər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کبد (کالبدشناسی)
جگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جگر
کبد
1.He has something wrong with his liver.
1. او مشکلی در کبدش دارد [کبدش مشکل دارد].
a fat liver
کبد چرب
2
گوشت جگر (حیوانات)
calf's liver
جگر گوساله
liver pâté
پاته جگر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
liven up
lively
live with
live wire
live out
liver-colored
liver fluke
liver pudding
liver sausage
liver spot
کلمات نزدیک
liven up
lively
liveliness
livelihood
liveable
liver fluke
liver spot
liverpool
livery
livery stable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان