Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لوبوتومی (جراحی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lobotomy
/loʊˈbɑːtəmi/
قابل شمارش
[جمع: lobotomies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوبوتومی (جراحی)
1.there was talk of performing a lobotomy
1. صحبت هایی درباره انجام جراحی لوبوتومی انجام می شد
توضیح درباره واژه lobotomy
واژه lobotomy به نوعی عمل جراحی خطرناک و منسوخ شده روی مغز انسان برای درمان بیماری های روانی گفته می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
lobe
lobbyist
lobby correspondent
lobby
lob
lobster
lobule
local
local anesthesia
local anesthetic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان