[فعل]

to loll

/lɑl/
فعل ناگذر
[گذشته: lolled] [گذشته: lolled] [گذشته کامل: lolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لمیدن لم دادن

  • 1.He lolled back in his chair by the fire.
    1. او روی صندلی‌اش کنار آتش لم داد.

2 بیرون آوردن (زبان)

  • 1.The boy lolled out his tongue.
    1. (آن) پسر زبانش را بیرون آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان