Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خواندن (سرسری)
2 . جستجو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to look through
/lʊk θru/
فعل گذرا
[گذشته: looked through]
[گذشته: looked through]
[گذشته کامل: looked through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خواندن (سرسری)
نگاه (اجمالی) انداختن
1.I've looked through a few catalogs.
1. من چندین کاتالوگ را خواندهام.
2.She looked through her notes before the exam.
2. او قبل از امتحان، نگاهی به یادداشتهایش انداخت.
2
جستجو کردن
گشتن (با چشم یا دست)
1.I looked through her purse.
1. من کیف دستی او را گشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
look over
look ahead
live through
keep at
join up
lose out
make up for
name after
nose around
note down
کلمات نزدیک
look the picture of health
look round
look over
look out for
look out
look up
look up to
look what the cat dragged in!
look! the milk is boiling over.
look, it’s enough.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان