[عبارت]

make light of

/meɪk laɪt ʌv/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کوچک و کم‌اهمیت شمردن چیزی را به شوخی گرفتن، با شوخی و خنده برخورد کردن (با چیزی)

  • 1.I didn’t mean to make light of your injuries.
    1. نمی‌خواستم صدماتی که دیدی را کوچک و کم‌اهمیت بشمارم.
  • 2.She tried to make light of the situation, but I could tell that she was worried.
    2. او سعی کرد با شوخی و خنده با موقعیت برخورد کند، اما می‌توانستم بگویم که او نگران است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان