[عبارت]

make a go of

/meɪk ə goʊ ʌv/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موفق شدن

informal
مترادف و متضاد succeed
  • 1.He tried starting his own business, but he wasn't able to make a go of it.
    1. او سعی کرد کسب‌وکار خودش را آغاز کند، اما نتوانست موفق شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان