Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهبود یافتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
make a recovery
/meɪk ə rɪˈkʌvri/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهبود یافتن
خوب شدن (بعد از بیماری/تصادف)
1.My father has made a full recovery from the operation.
1. پدرم بعد از عمل بهبود کامل یافته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
make a promise
make a profit
make a point of doing
make a plan
make a pig of oneself
make a request
make a sacrifice
make a scene
make a speech
make a stop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان