Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . واضح و روشن بیان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to make clear
/meɪk klɪr/
فعل گذرا
[گذشته: made clear]
[گذشته: made clear]
[گذشته کامل: made clear]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
واضح و روشن بیان کردن
واضح قطعی بیان کردن
1.He made it clear that he objected.
1. او واضح و روشن نشان داد که مخالف است.
2.She made her objections clear.
2. او مخالف خود را واضح و روشن بیان کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
make chin music
make certain
make both ends meet
make arrangements
make an outline
make comments
make conversation
make cutbacks
make dinner
make excuse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان