Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (بهسمتی) رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to make for
/meɪk fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: made for]
[گذشته: made for]
[گذشته کامل: made for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(بهسمتی) رفتن
1.He got up and made for the exit.
1. او بلند شد و به سمت درب خروجی رفت.
2.They made for the center of town.
2. آنها بهسمت مرکز شهر رفتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
make fish eyes at someone
make eye contact
make excuse
make dinner
make cutbacks
make friends
make fun of
make generalizations about
make goo-goo eyes at someone
make hay while the sun is shining.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان