[فعل]

to malinger

/məˈlɪŋɡr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: malingered] [گذشته: malingered] [گذشته کامل: malingered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تمارض کردن خود را به ناخوشی زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تمارض کردن
مترادف و متضاد pretend to be ill
  • 1.he was trying to deceive his boss by malingering.
    1. او سعی داشت رییسش را با تمارض کردن، فریب دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان