[فعل]

to malign

/məˈlaɪn/
فعل گذرا
[گذشته: maligned] [گذشته: maligned] [گذشته کامل: maligned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تهمت زدن بدگویی کردن

مترادف و متضاد abuse slander
  • 1.She feels she has been much maligned by the press.
    1. او احساس می کند که رسانه ها به او تهمت زده اند.
  • 2.Those who malign him in this way are simply being dishonest.
    2. آنهایی که اینگونه به او تهمت می زنند دارند دروغ می گویند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان