[اسم]

mall

/mɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مرکز خرید پاساژ، مرکز خرید دارای تفرجگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: مرکز خرید
مترادف و متضاد shopping center shopping mall
  • 1.There are plans to build a new mall in the middle of town.
    1. برنامه‌هایی برای ساخت یک مرکز خرید جدید در مرکز شهر وجود دارد.
to go to the mall
به مرکز خرید رفتن
  • Let's go to the mall.
    بیا به مرکز خرید برویم.
at the mall
در مرکز خرید
  • Let’s meet at the mall and go see a movie.
    بیا در مرکز خرید همدیگر را ببینیم و به تماشای یک فیلم برویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان