[صفت]

marine

/məˈrin/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دریایی [وابسته به دریا یا کشتی‌رانی]

معادل ها در دیکشنری فارسی: بحری دریایی
marine biology
زیست‌شناسی دریایی

2 آبزی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبزی آبی
the effects of oil pollution on marine mammals
تاثیرات آلودگی نفت بر پستانداران آبزی
[اسم]

marine

/məˈrin/
قابل شمارش

3 تفنگدار دریایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تفنگدار دریایی
  • 1.My brother is a marine.
    1. برادرم یک تفنگدار دریایی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان