Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ریمل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mascara
/mæˈskærə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریمل
1.Don’t cry or your mascara will run.
1. گریه نکن چون ریملات پخش می شود.
2.I wiped most of the mascara from under my eyes.
2. من بیشتر ریمل زیر چشمم را پاک کردم.
3.waterproof mascara
3. ریمل ضد آب
تصاویر
کلمات نزدیک
masala
marzipan
maryam
mary! there's a phone call for you.
mary wants to go to a college.
mascot
masculine
masculinity
mash
mash the potatoes with a fork.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان