[صفت]

mature

/məˈʧʊr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more mature] [حالت عالی: most mature]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بالغ عاقل، پخته

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالغ جاافتاده
مترادف و متضاد adult grown-up adolescent immature
  • 1.I could tell that Mitch was mature from the way he persisted in his work.
    1. از دیدن روشی که او در کارش اصرار می‌کرد، می‌شد گفت که "میچ" فرد بالغی بود.
mature for one's age
پخته‌تر از سن خود
  • Laura is very mature for her age.
    "لارا" خیلی پخته‌تر از سنش رفتار می‌کند.
physically/emotionally/sexually ... mature
بالغ از لحاظ جسمی/احساسی/جنسی و...
  • Most girls are sexually mature by about 14 years of age.
    اکثر دخترها تا حدودا 14 سالگی از لحاظ جنسی بالغ شده‌اند.
to behave in a mature way
عاقلانه رفتار کردن
  • It is essential that you behave in a mature way in the business world.
    لازم است که شما در دنیای تجارت عاقلانه رفتار کنید.

2 رسیده (خوراکی) جاافتاده

معادل ها در دیکشنری فارسی: رسیده
  • 1.Do you prefer mild or mature cheddar?
    1. پنیر چدار ملایم ترجیح می‌دهید یا جاافتاده؟
[فعل]

to mature

/məˈʧʊr/
فعل ناگذر
[گذشته: matured] [گذشته: matured] [گذشته کامل: matured]

3 بالغ شدن رشد کردن، به بلوغ رسیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رسیدن
مترادف و متضاد come of age grow
  • 1.Technology in this field has matured considerably over the last decade.
    1. فناوری در این زمینه در طول دهه اخیر به‌طرز قابل‌ملاحظه‌ای رشد کرده‌است.
  • 2.This particular breed of cattle matures early.
    2. این نوع نژاد از گاو زود بالغ می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان