Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عضویت
2 . اعضا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
membership
/ˈmem.bərˌʃɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عضویت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عضویت
مترادف و متضاد
associateship
belonging
community
1.Membership in the club costs $100 a year.
1. عضویت در این باشگاه سالی 100 دلار هزینه دارد.
a membership card
کارت عضویت
2
اعضا
1.Membership is now over three million and rising.
1. اعضا اکنون بالای سه میلیون و در حال افزایش هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
members of the public
member of parliament
member
melvin
melting pot
membership fee
membrane
membranous
memento
memo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان