[اسم]

million

/ˈmɪl.jən/
قابل شمارش
[جمع: million]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میلیون

معادل ها در دیکشنری فارسی: میلیون
  • 1.She got eight million dollars for appearing in that film.
    1. او به خاطر حضور در آن فیلم هشت میلیون دلار گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان