Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستکش (تک انگشتی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mitten
/ˈmɪtən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستکش (تک انگشتی)
[دستکشی که یک جا برای چهار انگشت و یک جا برای انگشت شست دارد]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستکش
1.Where is my mittens?
1. دستکشهایم کجاست؟
تصاویر
کلمات نزدیک
mitt
mitral valve
mitosis
mitochondrion
mitigation
mix
mix up
mix-up
mixed
mixed blessing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان