[اسم]

mix-up

/mɪks-ʌp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشتباه آشفتگی

informal
مترادف و متضاد muddle
  • 1.There has been a mix-up over the dates.
    1. اشتباهی در تاریخ‌ها رخ داده‌است.
  • 2.There was a mix-up with the airline, and we got booked on the wrong flight.
    2. اشتباهی در شرکت هواپیمایی رخ داده بود و پرواز اشتباهی برای ما رزرو شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان