Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مخلوط کردن
2 . قاتی شدن
3 . مخلوط شدن
4 . ترکیب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to mix
/mɪks/
فعل گذرا
[گذشته: mixed]
[گذشته: mixed]
[گذشته کامل: mixed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مخلوط کردن
ترکیب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آمیختن
به هم زدن
ترکیب کردن
تلفیق کردن
درآمیختن
درهم آمیختن
هم زدن
معاشرت کردن
مخلوط کردن
قاطی کردن
آغشتن
مترادف و متضاد
blend
mingle
stir
divide
separate
to mix A and B (together)
(آ) و (ب) را با هم مخلوط کردن
1. In a large bowl, mix together the flour, sugar and raisins.
1. در یک کاسه بزرگ، آرد، شکر و کشمشها را با هم مخلوط کنید.
2. Mix all the ingredients together in a bowl.
2. همه مواد را با هم در یک کاسه مخلوط کنید.
to mix A with B
(آ) را با (ب) مخلوط کردن
Mix the powder with water to form a paste.
پودر را با آب مخلوط کنید تا خمیر درست شود.
to mix something
چیزی را ترکیب کردن
With this range of paints, you can mix your own colors.
با این طیف رنگها، میتوانید رنگهای خودتان را ترکیب کنید [بسازید].
2
قاتی شدن
درآمیختن
مترادف و متضاد
socialize
to mix with somebody
با کسی قاتی شدن
1. She enjoys going to parties and mixing with people.
1. او از مهمانی رفتن و با مردم قاتی شدن لذت میبرد.
2. They don't mix much with the neighbors.
2. آنها خیلی با همسایهها قاتی نمیشوند.
3
مخلوط شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مخلوط شدن
آمیختن
مترادف و متضاد
blend
divide
separate
1.Oil and water don't mix.
1. روغن و آب مخلوط نمیشوند.
to mix with something
با چیزی مخلوط شدن
Oil does not mix with water.
روغن با آب مخلوط نمیشود.
[اسم]
mix
/mɪks/
قابل شمارش
4
ترکیب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آمیخته
تلفیق
ملغمه
مترادف و متضاد
blend
compound
medley
mixture
mix of something/somebody
ترکیبی از چیزی/کسی
1. a good mix of people
1. ترکیب خوبی از مردم
2. There's a good mix of nationalities in the class.
2. ترکیب خوبی از ملیتها در کلاس وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
mitten
mitt
mitral valve
mitosis
mitochondrion
mix up
mix-up
mixed
mixed blessing
mixed doubles
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان