[اسم]

monkey

/ˈmʌŋ.ki/
قابل شمارش
[جمع: monkeys]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میمون

معادل ها در دیکشنری فارسی: میمون
  • 1.Of all the animals at the zoo he liked the monkeys best.
    1. از بین تمام حیوانات در باغ وحش او میمون‌ها را از همه بیشتر دوست دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان