Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مسخره بازی در آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to monkey around
/ˈmʌŋki əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: monkeyed around]
[گذشته: monkeyed around]
[گذشته کامل: monkeyed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مسخره بازی در آوردن
شیطنت کردن، بازیگوشی کردن
informal
مترادف و متضاد
mess around
screw around
1.Tom wastes time monkeying around with Bill.
1. "تام" وقتش را با مسخره بازی در آوردن با "بیل" هدر می دهد.
توضیحاتی در رابطه با monkey around
فعل monkey around اشاره به بازیگوشی و رفتار میمون دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
monkey
monitor lizard
monitor
mongrel
mongoose
monkey nut
monochromatic
monochrome
monochromic
monochromous
کلمات نزدیک
monkey
monk
monitor
monism
monica
monkey business
monkey in the middle
monkey puzzle tree
monkey suit
monkey wrench
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان