[فعل]

to muddle through

/mˈʌdəl θɹˈuː/
فعل ناگذر
[گذشته: muddled through] [گذشته: muddled through] [گذشته کامل: muddled through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (با وجود نابسامانی یا عدم صلاحیت) از پس کاری برآمدن

informal
  • 1.Sorry, but I can't help you - you'll just have to muddle through on your own.
    1. شرمنده ولی من نمی‌توانم کمکت کنم؛ خودت باید یک جوری از پسش بربیایی.
  • 2.We'll muddle through somehow.
    2. ما به‌نحوی از پس کار برآمدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان