[فعل]

to multiply

/ˈmʌltəˌplaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: multiplied] [گذشته: multiplied] [گذشته کامل: multiplied]

1 (در هم) ضرب کردن (ریاضی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضرب کردن
  • 1.He multiplied several numbers.
    1. او چندین عدد را در هم ضرب کرد.

2 تکثیر شدن تولیدمثل کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مضاعف شدن
  • 1.It stops them from multiplying.
    1. آن، از تکثیر شدنشان جلوگیری می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان