Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با میخ محکم کردن
2 . تحتفشار قرار دادن
3 . قطعی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to nail down
/ˈneɪl ˈdaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: nailed down]
[گذشته: nailed down]
[گذشته کامل: nailed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با میخ محکم کردن
2
تحتفشار قرار دادن
مجبور کردن
1.Before they repair the car, nail them down to a price.
1. قبل از اینکه ماشین را تعمیر کنند، مجبورشان کن یک قیمت (به تو) بدهند.
3
قطعی کردن
نهایی کردن
1.All the parties seem anxious to nail down a ceasefire.
1. تمام احزاب مشتاق بودند که آتشبس را قطعی کنند.
2.The US wants to nail down an agreement.
2. آمریکا میخواهد توافق را قطعی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
nail clippers
nail
nahuatl
nah
nagging
nail file
nail polish
nail polish remover
nail scissors
nail the brakes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان